پیام امام خمینی(ره) پس از ترور نافرجام حضرت آیت الله خامنه ای و جواب ایشان:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجتالاسلام آقای حاج سید علی خامنهای – دامت افاضاته.
خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است ، و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانی که کردند ملت فداکار را منسجمتر و پیوندها را مستحکمتر نمود و مصداق « لازال یؤید هذا الدین بالرجل الفاجر » تحقق پیدا کرد . اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هرچه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هر چه شخصیتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند .
اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب میباشید ، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند .
اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند. اینان آنقدر از بینش سیاسی بی نصیبند که بی درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند ، و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است . اینان در این عمل غیرانسانی به جای برانگیختن و رعب ، عزم میلیونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشردهتر نمودند . آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز خود را فدای امیان جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان برحذر دارند ؟ آیا نمیدانند که دست زدن به این جنایات ، جوانان آنان را به تباهی کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهی مشتی تبهکار از دست میرود ؟ ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیةالله – ارواحنا فداه – افتخار میکنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر میبرند .
من به شما خامنهای عزیز ، تبریک میگویم که در جبهههای نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده ، و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم .
والسلام علیکم و رحمة الله برکاته .
روحالله الموسوی الخمینی
آیت الله خامنهای در واکنش به پیام محبتآمیز امام خمینی ، با صدور پیامی اظهار داشتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از چهار روز که از این حادثه بر من میگذرد به فضل الهی و به کمک و تلاش بیدریغ کارکنان عزیز این بیمارستان خودم را در وضع بسیار مناسب و خوبی میبینم . هر وقت به یاد این میافتم که این حادثه موجب شده امام عظیم الشأن ما اظهار لطف کنند و در پیامشان اظهار دلسوزی بکنند و ملت بزرگ و قهرمان ما دست به دعا بردارد و دعا کنند ، در خودم احساس شرمندگی میکنم . در راه انجام وظیفه اینگونه حوادث ، حوادثی نیست که اینهمه لطف و محبت و بزرگواری را چه از سوی امام ، چه از سوی امت و همچنین از سوی کارکنان ، کارمندان این واحدهای پزشکی که واقعا شب و روزشان را در این کار گذاشتهاند ، این همه اظهار شد ... من بدین وسیله از همین جا عرض سلام و ارادت بیپایان خودم را خدمت امام امت میکنم و به ایشان عرض میکنم که در مقابل حوادث این چنین ما هیچ انتظار نداریم و توقعی نداریم که کمترین رنجشی به خاطر ایشان بنشیند . ما معتقدیم که :
"سرخم می به سلامت ، شکند اگر سبویی ... "
امسال 22 ساله که امام خمینی بزرگ مرد تاریخ از بین ما رفته ... 22 ساله که امانت الهی ولایت به دوش سید و مقتدامون حضرت آیت الله خامنه ایه... 22 ساله که میریم حرم و میگیم فراموشت نکردیم... 22 ساله که منتظر تعبیر انتظار امام هستیم... انتظار فرج، آن هم از نیمه خرداد!!! روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
از غــــم دوست، در این میکده فــــریاد کشم
داد رس نیست کـه در هجر رخش داد کشم
داد و بیــــداد که در محفل مــــا رندى نیست
کــــه بــــرش شکوه بــرم، داد ز بیداد کشم
شادیــــم داد، غمم داد و جفـــــــــا داد و وفا
بــا صفـــا مـــنّت آن را کـه به من داد، کشم
عـــــاشقم، عــــاشق روى تو، نه چیز دگرى
بــــار هجــــــران و وصالت به دل شاد، کشم
در غمت اى گل وحشىِ من، اى خسرو من
جــــور مجنــــون ببـــــرم، تیشه فرهاد کشم
مُـــــردم از زنـــدگىِ بى تو که با من هستى
طــــرفه ســرّى است که باید برِ استاد کشم
سالهــــا مـــــى گــــــذرد، حادثه ها مى آید
انتظـــــار فـــــــرج از نیمـــــه خــــــرداد کشم
هیزم
دوای مردمان خسته، هیزم
کلیدِ خانههای بسته، هیزم
چگونه، تسلیت دادند او را
به جای دسته گل با دسته هیزم؟
راز ولایت
عاقبت یاری ز یاری خسته گشت
یار حیدر پیش او وارسته گشت
حال راز خود کجا نجوا کند؟
دفتر راز ولایت بسته گشت
بهار
ای بهارم مرا خزان کردی
همچو خود قامتم کمان کردی
هر چه با این دلِ علی کردی
با دلِ کودکان همان کردی
صدف
تا نگاه از بَرِ رخت چیدم
مرگ خود را به چشمِ خود دیدم
در صدف درِّ خود نهان کردم
تا کفن بر تن تو پیچیدم
امید
مرو جانا که حیدر بی تو تنهاست
همیشه سینهاش دریای غمهاست
خدا بی فاطمه آخر چه سازم؟
که امید علی بر دستِ زهراست
مدینه
مدینه دم فرو بستی، نشستی
زمانی که ز حیدر دست بستی
تو که سیلی زدی، آتش کشیدی
چرا پهلوی زهرایم شکستی؟
برگرفته از وبلاگ حسن فطرس