برگرفته از کتاب درس سحر (حافظ شناسی) نوشته آیت الله حائری شیرازی
بلا برای انسان شبیه آب برای بوته است. هم چنان که یک بوته با آب به حیات و رشد میرسد یک انسان نیز با بلا و مصیبت حیات یافته و به رشد لازم خود دست مییابد و در حقیقت تربیت انسان در گرو بلاهاست.
نخستین چیزی که بلا به انسان تعلیم میدهد، عدم مالکیت است، انسان در سایه بلا به خود میآید و با خود میگوید اگر من مالک خود و یا مالک داراییهای خود بودم پس چرا بر اثر یک اتفاق و حادثه که نامش را بلا و مصیبت مینهند، همه چیز از کف من میرود. و همین جاست که دل برمیکند ولی از آنجا که فراموشکار است پس از مدتی دل را به چیزی بالاتر میبندد، و باز مصیبتی از راه در میرسد و دوباره به خود میآید و سرانجام دل برمیکند، و این ماجرا پیوسته اتفاق میافتد تا آن که سرانجام دل به دلدار حقیقی داده و تنها با او گره و پیوند میخورد.
و این همان چیزی است که عارفان ما به «سیر و سلوک» یاد میکنند. و سیر و سلوک چیزی شبیه به راه افتادن است، که هر آن چشم را به چیزی که پیش روی ماست میاندازیم و سپس چشم از آن برگرفته و به پیشتر از آن برمیدوزیم تا آن که به مقصد خود واصل میشویم.
در سیر و سلوک معنوی نیز دقیقاً ماجرا اینگونه است جز آن که در آنجا به جای چشم دوختن دل میبندیم، و هر آن دل را به چیزی، و چیزها نیز با مصیبتها یکی پس از دیگری از میان میروند، تا آن که به حریم حق و حرم الهی راه مییابیم. درست مثل ابراهیم که از ستارهای دل برکند و به سراغ ماه رفت و از ماه به خورشید رسید و از خورشید به خدا.
بر این اساس، بلا زمینه صعود و بالا رفتن انسان است، و یا به تعبیری زمینهساز خروج انسان از مرحلهای به مرحلهای و در نهایت از عالم ماده به عالم معنی، یا از دنیای ملک به دنیای ملکوت، و این که خود نوعی ولادت است، البته به دور از فشار و زحمت و بلا میسور نیست. هم چنان که نوزاد هنگام ولادت از همه سو و از همه سمت در فشار و تنگنا قرار میگیرد تا به قرارگاه دنیا راه یابد. بنابراین در هنگام فشار و سختیها و تنگیها و تنگدستیها نباید به غم نشست بلکه باید شادمانی نمود زیرا مقدمه و علامت ولادت در عرصهای بالاتر و برتر است.
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی